بوکانان یکی از علل مهم بزرگتر شدن دولت و گسترش فرایند تورمی در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی را در قرار داشتن انحصار نشر پول در اختیار دولتها میداند. از نظر وی این انحصار از طریق ایجاد یک فرایند تورمی موجب انتقال ثروت از افراد جامعه به دولت میگردد. او در توضیح اندیشه خود به دو روایت از «قصهٔ کیمیاگر کوچک» متوسل میشود:
روایت اول- در زمانهای قدیم کیمیاگر کوچکی در جنگلی دور افتاده زندگی میکرد و تمام وقت خود را صرف کشف راهحلی برای تبدیل ماسه به طلا مینمود. یک روز زمستانی او موفق به کشف فرمول سری میشود بهطوریکه میتواند هر مقدار که بخواهد ماسههای نزدیک کلبه خود را به طلا تبدیل کند.
کیمیاگر کوچک با طلاهایی که از این طریق بدست میآورد به همه آرزوهای خود جامه عمل میپوشاند: یک قصر بزرگ با اشیای قیمتی، خدمتکاران و آشپزهای متعدد، انواع غذاهای کمیاب و قیمتی، اصطبلی با اسبهای گرانبها، جمعیتی از میهمانان اشرافی که به قصر میآیند و… اما کشف کیمیاگر همه افراد آن سرزمین را فقیرتر میکند چرا که آنها کالاها و نیروی کار خود را برای ساختن قصر و نگهداری از آن از دست میدادند. آنها البته متوجه نبودند که طلای جدید کیمیاگر ارزش مبادلهای کلیه طلاهای دیگر آن سرزمین را کاهش داده است، طلاهایی که قرنها بهعنوان پول مورد استفاده بود.
روایت دوم- کیمیاگر کوچک فرمول سری تبدیل ماسه به طلا را کشف میکند اما قبل از ساختن طلا به تفکر اقتصادی میپردازد. میخواهد اثر کشف خود را روی دیگر مردمان سرزمین ملاحظه نماید. او درک میکند که در صورت تمایل، با تبدیل ماسه به طلا میتواند همه چیزهای دلخواه خود را خریداری نماید اما در عین حال میفهمد که این چیزها باید توسط کسانی فراهم آید، دیگران باید برای ارضای امیال کیمیاگر، کالاها و کار خود را تسلیم وی کنند. درحالیکه او بسیار ثروتمند میشود دیگران در آن سرزمین فقیرتر میشوند. کیمیاگر کوچک به ملاحظه وضع دیگران تصمیم میگیرد از کشف خود استفاده نکند. او ذرهای طلا از ماسه نمیسازد، به قصر زیبا و خدمتکاران متعدد دست پیدا نمیکند. او فرمول سری را برای همیشه از بین میبرد.
بوکانان پس از طرح این دو روایت به ارزیابی عملکرد واقعی دولتها در رابطه با قدرت انحصاری نشر پول، یعنی امکان تبدیل ماسه به طلا میپردازد:
از این دو روایت قصه کدام یک واقعبینانهتر است؟ یک دختر ده ساله احتمالاً اولین روایت را میپذیرد اما دومی را بهعنوان اینکه کاملاً غیرحقیقی است رد میکند. اما از متفکران باریکبین نمیتوان انتظار داشت عقل یک کودک ده ساله را داشته باشند! چرا که روایت دوم دقیقاً نوع قصهای است که ما قرنها است درخصوص اقتدار دولتی در نشر پول باور داریم! اگر به جای کیمیاگر کوچک، دولت و به جای طلا، پول کاغذی بگذاریم، شباهت کاملاً هویدا خواهد شد. دولت (حکومت) قدرت ایجاد پول و مبادله آن با کالاها و خدمات را دارد، اما ما ترجیح میدهیم باور کنیم که او این قدرت را تنها در جهت نفع عمومی بهکار خواهد برد و از استفاده از آن به دلخواه خود [برای تأمین منافع دولتمردان و اقربای آنها] اجتناب خواهد ورزید. قصهٔ کیمیاگر کوچک به ما کمک میکند دید واقعبینانهتری در خصوص نسبت حکومت و تورم پیدا کنیم.
بوکانان بر این رأی است که نامحدود بودن قدرت انحصاری دولت در خصوص پول موجب ناهنجاریهای پولی و تورم میشود. از نظر بسیاری از اقتصاددانان، تورم شدید دهه ۱۹۷۰ در کشورهای پیشرفته صنعتی بیش از هر چیز ناشی از اشکالات نهادهای اقتصادی یعنی فقدان نهاد محدودکننده قدرت نشر پول بود. به سخن دیگر، مشکلْ اساساً در رژیم (نظام) پولی بود و نه صرفاً در سیاستهای پولی.
بوکانان در این خصوص از دو اقتصاددان نام میبرد: هایک و فریدمن. هایک برای اصلاح رژیم پولی در همان سالها پیشنهاد کرده بود که در کنار حق دولت برای نشر پول، باید به افراد برای ایجاد پول خصوصی مجوز داده شود تا با آزادی و رقابت در بازار پولی، انحصار دولت در این زمینه شکسته شود و امکان سوءاستفاده دولت از این انحصار از بین برود.
Monday, 16 September , 2024