سیاست با اقتصاد گره خورده است
فرشاد مومنی افزود: من روی خودم را به نظام تصمیمگیریهای اساسی کشور میکنم و میگویم اکنون زمان آن است که نگاهی به تصمیمات کلیدی سه دههی گذشته بیندازید. بدون استثناء تمام تصمیمگیریهای کلیدی ما درست در نقطه مقابل اهداف اعلام شده نتیجه داده است. ما با یکی از بیسابقهترین و خطرناک ابعاد شکست سیاستگذاری روبرو هستیم. آن چیزی که مسئله را بسیار تکان دهندهتر میکند اینکه طی سه دههی گذشته روی هر موضوع سیاستی که بیشتر حیثیت و مشروعیت خودشان را خرج کردهاند شدت شکست و فاجعه آفرینیاش بیشتر بوده است. ببینید چقدر اینها حرفهای تکان دهندهای هستند و باید برجسته کرد بخاطر اینکه همه بفهمند نه مسئلهی ایران مسئلهی افراد است که با جابجا شدن آنها مشکلات حل و فصل شود و نه با جابجا شدن باندها و جناحها مسئله حل میشود. باید یک آراستگی و پیراستگی معرفتی و منفعتی در ایران تدارک ببینیم و تا زمانی که آن حل نشود روند قهقرائی ادامه پیدا خواهد کرد. در بررسیهایی که از منظر شکست سیاستگذاری در سه دههی گذشته مشاهده میکنیم میگویند با منطق تحلیلهای سطح توسعه مهمترین اوصاف نظام تصمیمگیری که شکست را رقم زده هفت مسئله است و تا وقتی برای این هفت مسئله چارهای اندیشیده نشود هر کسی بیاید به قبلیها خیر میرساند که اگر قبلیها مرده باشند بگویند نور به قبرشان ببارد و اگر زنده باشند بگویند هزاران رحمت بر آنها… این یک منطق رفتاری دارد و بنابراین باید آن را شناخت.
با بیسابقهترین صنعت زدایی تاریخ اقتصادی ایران در ۱۵ سالهی گذشته روبرو بودیم
وی افزود: در تاریخ اقتصادی ایران از موج اول انقلاب صنعتی، حیاتیترین دور باطل بازتولید کنندهی توسعه نیافتگی در ایران این بوده که ابتدا بخاطر بیاعتنائی ملاحظات بنیادی مثل امنیت حقوق مالکیت، ثبات اقتصاد کلان، پیشبینی پذیر شدن امور و… بنیهی تولید دچار اضمحلال میشود. بنیهی تولید که دچار اضمحلال شد ۱۰ پیامد دارد. مهمترین پیامد آن اینکه با اضمحلال بنیهی تولیدی مالیهی دولت دچار بحران میشود. او دربارهی تاریخ ۲۵۰ ساله صحبت میکند و بحث امروز و دیروز و این فرد و آن فرد نیست که میگوید بنیهی تولیدی با سهل انگاریها و کوته نگریها و اوصاف هفتگانهای که گفتم ساختار قدرت در ایران دارد ابتدا بنیهی تولیدی دچار انحطاط میشود. واقعاً اگر مجال بود میگفتم هم اکنون تولید صنعتی در ایران که دچار انحطاط وحشتناکی شده مهلکترین ضربه را به نظام مالیات ستانی حکومت زده است. هم اکنون سهم تولید صنعتی با همهی افتضاحات و شکنندگیهایی که پیدا کرده در کل درآمدهای مالیاتی دولت نزدیک ۴ برابر سهم این بخش در GDP کشور است. کسانی که برای منافع رانتی آدرسهای عوضی میدهند میخواهند تمام اینها را کنار بگذارند و نادیده بگیرند. تا وقتی که الیگارشیهای مالی و انحصارهای چند لایهی ایجاد شده توسط بانکهای خصوصی این گونه بیرحمانه به مقدرات کشور میتازند و درآمدهای نجومی بیزحمت کسب میکنند معلوم است که کشور با بحران سرمایهگذاری روبرو میشود؛ معلوم است کل سرمایهگذاریها حتی قادر به جبران استهلاکات هم نیستند. بعداً ما باید پیامدهای تکتک اینها را زیر ذرهبین بگذاریم که کشور باید چه هزینههایی بپردازد تا لاشخور پروری متوقف شود. منظور از لاشخور پروری اهانت نیست، یعنی کسانی که از مسیرهای غیر مولّد برخوردار میشوند. ما باید آنجا تکلیفمان را حل کنیم. شاید بتوان ساعتها در زمینهی بحران بنیهی تولیدی صحبت کرد.اسناد رسمی همین حکومت میگوید بر اساس سند قانون برنامهی چهارم برای دستیابی به رشد ۸ درصدی با سالی ۱۵٫۵ میلیارد دلار در سال ۱۳۸۳ دستگاههای رسمی برآورد کردند میتوان کشور رشد ۸ درصدی داشته باشد. اکنون برآوردها میگوید با ۲۰۰ میلیارد دلار هم نمیشود. اینکه میگویم بنیهی تولیدی دچار انحطاط شده از طریق عمق وابستگیهای ذلت آور به دنیای خارج که بنیهی تولیدی ما پیدا کرده میتوانید خیلی سریع رمزگشایی کنید. من ۱۰ جور دیگر هم در این زمینه مستندات جمع آوری کردم که در زمان خودش دربارهاش صحبت میکنیم که ما با بیسابقهترین صنعت زدایی تاریخ اقتصادی ایران در ۱۵ سالهی گذشته روبرو بودیم. پس اگر بخواهید نجات پیدا کنید باید آن را حل کنید اینکه بازار بدهی درست کنید به معنای تسهیل پیشروی در باتلاق است. پانزده سال پیش ما این حرف را میزدیم گوش نمیکردند… آقای دکتر قاسمی در فصل بودجه توضیح میدهد که فصل بازگرداندن اصل و فرع بدهیها چه خاکی بر سر اقتصاد میکند. خود یک هیولا و کانون بازتولید دور باطل شده است. پس راه اصولی رفتن به سمت جبران اشتباهات در بخش مولد است.
تسخیرشدگی نظام تصمیمگیری
این اقتصاددان نهادگرا، در ادامه خطاب به حکومتگران و بویژه مسئولان قوهی مجریه گفت: تسخیرشدگی نظام تصمیمگیریها بدست گروههای غیر مولد بحث امروز و دیروز نیست. لایهی بودجهی سال ۱۴۰۰ که نوشته شده بود مجلسی که میگفت از بیخ و بن آن دولت را قبول ندارد بدتر کرد. در چهارچوب بازتولید مناسبات در کل ساختار قدرت به نظر میرسد تفاهمی وجود دارد. من با جزئیات نوشتهام اینها برای بالا نگه داشتن نرخ ارز و جلوگیری از تخلیهی حبابها در همهی چیزهایی که به حیات و زندگی مولدها و عامهی مردم وجود دارد از چه ترفندهایی استفاده کردند و تازه میگویند کافی نیست و برای موجهای جدید در این زمینه دوباره بسترسازی میکنند و ماجرایی که تحت عنوان مسابقهی سفله پروری بین کاندیدهای ریاست جمهور است. بجای اینکه مشارکت مردم را تسهیل کند تا عزّت نفس در ارتقاء بنیهی تولیدی نقش داشته باشند رقابتها سر این بود که ما چقدر میدهیم. اینها صداقت نداشتند که صاف بگویند میخواهیم از طریق شوک درمانی تأمین کنیم. یک نفر اسم آن را با آرایش کردن، حاملها گذاشته بود. یک نفر اسم آن را سازماندهی یارانههای پنهان گذاشته بود. هر کدام اسمی برای آن گذاشته بودند. اما اصل ماجرا اینکه اینها میخواهند ایران را شوک درمانی به سمت انحطاط و افلاس و تحت الحمایگی حرکت کنند. حکومتگرها بعد از ۳۰ سال بازی خوردن اکنون وقت آن است روی ترمز بزنند و جدّی و منصفانه و عالمانه به این قضیه نگاه کنند. انصاف اینکه کتابی که آقای دکتر مکائیل عظیمی نوشت و موضوع بحث این جلسه رونمایی از آن بود یعنی مالیه روح مشروطه است یک گزارش اجمالی از سابقهی تاریخ آن دور باطل که از انحطاط در بنیهی تولید شروع میشد. فرض کنید آقای مکائیل مستند کرد انحطاط در بنیهی تولید از طریق از دست دادن سرزمینهای بارور در دورهای اتفاق افتاده است اکنون از طریق برنامهی تعدیل ساختاری همان اتفاق برای کشور میافتد. به محض اینکه آن اتفاق میافتد بحران افلاس مالی برای حکومت پدیدار میشود. در اینجا واقعاً بعضی وقت ها سختمان میشود حرف بزنیم. ما میگوییم فکتهایی که خودمان جمع کردهایم هیچ، گزارشهای رسمی که سازمان برنامه و بانک مرکزی منتشر کردند میگوید به ازاء هر یک واحد کسب درآمد از محل شوک قیمتهای کلیدی هزینههای مصرفی دولت با ضریب ۳٫۵ برابر افزایش پیدا میکند. سرعت و شتاب مسیر انحطاط و افول و افلاس و فلاکت برای دولت بیشتر از بنگاههای تولیدی و خانوارها است. این بیانیهی حزب رادیکال نیست بلکه گزارش اقتصادی سالهای مختلف منتشر شده توسط سازمان برنامه و خلاصه تحولاتی هست که بانک مرکزی منتشر میکند.
وی در پایان بیان کرد: شواهد بسیار نگران کنندهای هم در این زمینه وجود دارد که همهی ما بصورت روزمره با پوست و گوشت میبینیم. من نمیخواهم وارد آن جزئیات شوم ولی ببینید در ماجرای افغانستان چگونه رفتار کردیم، ببینید در ماجراهای دیگر چگونه رفتار میکنیم و اینکه کارهایی که انجام میدهیم چه نسبتی با منافع ملی دارد و چه نسبتی با منافع امثال روسیه و انگلیس در گذشته و اخیراً چین و هند و بقیه دارد. اقتصادشناسهای بزرگ سیاسی میگویند مالیهی حکومت خود حکومت است و آینهای هست که خودت را در آن نگاه کن و بفهم کجا میروی. کار آقای دکتر مکائیل عظیمی این حسن را دارد که به حکومتگرها این فرصت را میدهد تا برگردند و عاقبت آتی خودشان را در صورت تداوم روندها ببینند و قبل از مرگ سهراب چاره بیندیشند. این چیزی است که دست استمداد به سوی همهی علاقمندان عالم این سرزمین دراز میکنیم و از آنها میخواهیم به اندازهی اهمیتی که موضوع دارد با آن مایه بگذارند و همگی کمک کنیم تا با کمترین هزینه بتوان از این ماجرا عبور کرد.
Friday, 26 April , 2024