حتما شنیده‌اید که فنلاندی‌ها شادترین مردمان جهان هستند و مردم در کشورهای دانمارک، سوئد و سوئیس بالاترین کیفیت زندگی را دارند. حدس این هم برایتان سخت نیست که مردم در کشورهایی چون یمن، سومالی و کنگو پایین‌ترین کیفیت زندگی را تجربه می‌کنند. در این بین به آمار و ارقامی راجع به جایگاه ایران در جهان به لحاظ بزرگی اقتصاد و وضعیت معیشت و رفاه هم برخورد کرده‌اید.

. ما تصوری از زندگی در خاورمیانه، کشورهای افریقایی، ببرهای آسیا و کشورهای اسکاندیناوی داریم. هر کدام از این مناطق در ذهن ما ممکن است چیزی شبیه به یک آرمانشهر یا ویرانشهر برای زندگی باشند، بهشت روی زمین که همه چیزهای خوب از جمله امکانات و خدمات عمومی، تکنولوژی، حقوق و آزادی‌های فردی و شرایط کسب و کار در آن تامین شده و در مقابل جهنمی که در آن خشونت و ناآرامی، نابرابری، سرکوب، فقر و آلودگی موج می‌زند و در این بین کشورهایی هستند که وضعیت بینابینی دارند، نه آرمانشهر هستند و نه ویرانشهر؛ و البته برخی دیگر به صورت نامتوازن رشد کرده‌اند، در برخی ملاک‌ها به آرمانشهر نزدیک‌اند و در برخی دیگر به ویرانشهر.

پیش فرض ذهنی ما از کیفیت زندگی در کشورهای مختلف خیلی هم بدون پایه و اساس نیست. ضمن اینکه همیشه گوشه‌ای از اخبار وضعیت زندگی در کشورهای مختلف را انعکاس می‌دهد و داده‌های کیفی در اختیار ما قرار می دهد؛ ما در گوشه و کنار به آمار و ارقامی برخورد می‌کنیم که کشورها را دسته‌بندی می‌کنند. این آمار و ارقام بخشی از “شاخص‌های جهانی عملکرد” هستند. شاخص‌های جهانی عملکرد در تلاش هستند کیفیت زندگی یا وضعیت توسعه کشورهای مختلف را با یک خط‌کش یکسان اندازه‌گیری و مقایسه کنند. این شاخص‌ها طیف وسیعی از موضوعات از قبیل فقر و نابرابری، آموزش و تحصیل، صلح و خشونت، وضعیت کسب و کار، حقوق و آزادی‌های فردی، حکمرانی، کیفیت محیط زیست و بسیاری موضوعات دیگر را پوشش می‌دهند. مجموع این معیارها در کنار هم و البته نوسان نمره کشورها در هر یک از این شاخص‌ها نشان دهنده وضعیت توسعه کشورها و تحولات آنها در طول سال‌های متوالی است.

موسسه‌های پژوهشی، بانک جهانی، سازمان‌های بین المللی، اندیشکده‌ها، و دانشگاه‌ها مراکزی هستند که این شاخص‌ها را تعریف و اندازه‌گیری می‌کنند و معمولا به صورت سالیانه و یا دوسالانه گزارش خود را منتشر می‌کنند. این شاخص ها نه تنها امکان برآورد وضعیت زندگی در کشورهای مختلف و مقایسه آنها با یکدیگر را فراهم می‌کنند بلکه نشان می‌دهند جهان در مجموع در چه مسیری حرکت می‌کند. برای مثال جهان در سال ۲۰۲۰ نسبت به سال ۲۰۱۰ تا چه اندازه صلح آمیز یا خشن شده است؟ در طول دهه گذشته فقر تا چه اندازه کاهش یافته است؟ شهروند جهانی در سال ۲۰۲۰ نسبت به سال ۲۰۱۰ چه اندازه آزادتر شده است؟ و سوالاتی نظیر این.

این شاخص‌ها درست به دلیل اینکه در مقیاس جهانی عمل می‌کنند کشورها را با معیارهای یکسان می‌سنجند. آنها تعریف مشخصی از موضوع مورد بررسی شان ارائه می‌کنند، برای اندازه‌گیری آنها زیرشاخص و مقیاس و سنجه تعریف می‌کنند و در نهایت از منابع مختلف داده می‌گیرند و کشورها را رتبه‌بندی می‌کنند. مثلا بانک جهانی برای سنجش کیفیت حکمرانی در کشورهای مختلف شش نماگر را تعریف می کند که عبارتند از حق اظهارنظر و پاسخگویی برای شهروندان، ثبات سیاسی و نبود خشونت و تروریسم، اثرگذاری دولت، کیفیت مقررات، حاکمیت قانون و کنترل فساد.

بدون تردید در نظر گرفتن معیارهای ثابت برای براورد وضعیت کشورها و مقایسه آنها از دو بُعد می تواند قابل نقد باشد. از یک سو، برخی از ابعاد کیفیت زندگی کاملا ذهنی هستند مانند احساس شادی. این موارد به خاطر ذهنی بودن تا حدود زیادی فرهنگی هستند که لزوما ممکن است عینیت نداشته باشند. مثلا در برخی گزارش های جهانی شادی، کشورهای امریکای لاتین از بسیاری کشورهای اروپایی ثروتمند، شادتر ارزیابی شده اند.

از سوی دیگر، غربال کشورها با یک مقیاس مشترک منصفانه نیست چرا که کشورها تاریخچه، پیشینه و پتانسیل های متفاوتی با هم دارند که خواه ناخواه بر کیفیت زندگی آنها تاثیر می گذارد. مثلا کشورهای نفت خیر دارای درامدی هستند که محصول هیچ سرمایه گذاری و انباشتی نیست بلکه به صورت کاملا رایگان و طبیعی در اختیار آنها قرار گرفته و تبدیل به منبعی برای رفع هزینه های دولت ها و تامین خدمات عمومی برای شهروندان شده است. با اینحال شاخص های جهانی عملکرد، جای خودشان را در امر سیاست گذاری باز کرده اند.

دولت ها و نهادهای سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری در بسیاری از کشورهای جهان اهمیت قابل توجهی برای این شاخص‌ها قائل هستند. آنها با رصد سالیانه این شاخص‌ها جای خود در جهان را پیدا می‌کنند و روند پیشرفت یا عقب‌گرد خود را ملاحظه می‌کنند. پیشرفت یا پسرفت در شاخص‌های جهانی اغلب دستاویز رقابت‌های سیاسی و ابزاری در دست سیاستمداران برای دفاع از سیاست ها و برنامه‌های توسعه‌شان می شود. این شاخص ها در مناظره های سیاسی، رقابت های انتخاباتی، نقدها و سرزنش ها، دفاعیات، تبلیغات و برنامه‌ریزی‌های توسعه اهمیت دارند و دیده می شوند. برای نمونه ارتقای رتبه هند در “شاخص سهولت کسب و کار” یکی از مهمترین اولویت‌های نخست وزیر هند است. نارندرا مودی در پایان دوره اول نخست وزیری خود با اشاره به ارتقای رتبه هند در این شاخص از ۱۴۰ در سال ۲۰۱۴ به ۶۳ در سال ۲۰۱۹ موفقیت برنامه‌های خود در مسیر سهولت کسب و کار در این کشور و جذب سرمایه‌های خارجی را جشن گرفت. این ارتقای رتبه که به معنی به ثمر نشستن برنامه‌های اقتصادی دولت بوده بر انتخاب مجدد وی برای نخست وزیری بی‌تاثیر نبوده است.

در انتخابات اخیر امریکا، یکی از مهمترین شعارهای انتخاباتی حزب دموکرات مقابله با آلودگی زیست محیطی و محافظت از محیط زیست بود. این در حالی بود که ترامپ دائم از آمریکا به عنوان یکی از کشورهایی یاد می‌کرد که سالم‌ترین آب و تمیزترین هوا را در دنیا دارد. با انتشار گزارش “شاخص جهانی عملکرد زیست‌محیطی” در اواسط سال ۲۰۲۰، آمریکا نه تنها در رتبه‌های اول این گزارش غایب بود، بلکه رتبه ۲۴ را به خود اختصاص داده بود و در میان کشورهای توسعه یافته دنیا یکی از بدترین عملکردها را از خود نشان داده ‌بود. این عملکرد و تناقض آن با شعارهای ترامپ، با تبدیل شدن سلامت‌زیست محیطی به یکی از کلیدواژه‌های تبلیغات حزب دموکرات در انتخابات اخیر بی ارتباط نیست.

شاخص‌های جهانی عملکرد به دلیل اهمیت و اثرگذاری‌شان در ارزیابی کیفیت زندگی شهروندان و تاثیرگذاری بر سیاست‌ها و برنامه‌های توسعه کشورها از چشم نقادانه اندیشه‌ورزان و اهالی علم و دانشگاه دور نیستند. شاخص های جهانی ابزاری در دست نهادهای مدنی نظیر مطبوعات هستند تا از این طریق بتوانند عملکرد دولت ها را رصد کنند و نتیجه عملکردشان را به آنها گوشزد کنند. این شاخص‌ها کیفیت زندگی را به زبان اعداد تبدیل می‌کنند و مطالبه‌گری و توسعه‌خواهی در جامعه را تقویت می‌کنند.

اهمیت شاخص‌های جهانی توسعه برای ایران امروز درست به دلیل تحولات امروز ایران است که بخشی از آنها ریشه جهانی دارد و بخشی ناشی از تحولات داخلی ایران است. گسترش شبکه‌های اجتماعی مجازی بیش از هر زمان دیگر امکان چرخش بدون مرز اطلاعات را فراهم کرده و شهروند ایرانی در معرض انواع اطلاعات در مورد ایران و دیگر کشورهای جهان قرار گرفته است. این ذخیره اطلاعاتی خود به خود حس مقایسه با دیگری و با گذشته را در شهروندان تقویت می‌کند، و همینطور امکان رصد عملکرد مسئولین و تاثیر آن بر کیفیت زندگی را ایجاد می‌کند. این آگاهی بخشی به تدریج روحیه مطالبه‌گری مدنی را در شهروندان تقویت می‌کند.

اما در بُعد داخلی، ایران در مسیری از تحولات قرار گرفته که شاید بیش از هر زمان دیگر احساس عدم اطمینان و پیش‌بینی ناپذیری را در شهروندان تقویت کرده است. شهروندانی که بیش از هر زمان دیگر نیازمند شفافیت و امید به آینده هستند و البته سیاست گذارانی که احیای این حس اطمینان وابسته به عملکرد آنها و سیاست‌هایشان است و اتفاقا آنها هم بیش از هر زمان دیگری نیازمند مروری بر عملکرد خود هستند، عملکردی که مسبب حس ترس از آینده شده است. ناامنی در فضای کسب و کار و پیش‌بینی ناپذیری بازار که کنشگری اقتصادی را تبدیل به رفتار پرخطر کرده‌ از یک سو؛ و تحولات عرصه سیاسی در داخل و خارج و تاثیر آنها بر محیط اقتصادی و اجتماعی از سوی دیگر بر ابهام آینده در نزد شهروندان ایرانی از جمله اهالی کسب و کار، اهالی فرهنگ و حتی سیاست گذاران افزوده است. شفاف‌سازی این مسیر بدون تردید نیازمند بازبینی مسیر پیشین و مرور فرایند هدف گذاری، سیاست گذاری، اجرا و پایش با هدف شناسایی نقاط ضعف و قوت است.

شاخص های جهانی توسعه می‌توانند در این مسیر به کمک سیاست‌گذاران و جامعه مدنی بشتابند. این شاخص‌ها موقعیت ایران در منطقه و جهان را به تصویر می کشند و پیشرفت و پسرفت ایران در حوزه های مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، زیست محیطی و توانمندی فردی را نشان می‌دهند. علاوه بر این شناسایی خط سیر عملکرد ایران در حوزه های مختلف می تواند به پیش‌بینی آینده به شرط استمرار عملکرد کمک کند.

از همین روی، ما در موسسه پویش فکری توسعه در صدد برآمدیم با پرداختن به شاخص‌های جهانی توسعه مسیری متفاوت و واقع‌بینانه برای شناخت تجربه توسعه در ایران بگشاییم. در این مسیر، پس از شناسایی و بررسی بیش از ۶۰ شاخص جهانی۱۳ شاخص را گزینش و با بررسی روند عملکرد ایران در این شاخص‌ها در نهایت با تجمیع آنها فراشاخصی چند بُعدی از توسعه ایران ساخته ایم. این فراشاخص دربرگیرنده ۱۳ شاخص، ۱۲۶ زیرشاخص، و بیش از ۸۰۰ نماگر است.

در این فراشاخص، ایران در موقعیتی پایین‌تر از میانگین جهانی و در زمره کشورهایی قرار گرفته است که به لحاظ وضعیت توسعه در حالت هشدار به سر می‌برند. عملکرد ایران در زیرشاخص‌های حوزه‌های سیاسی و اقتصادی در رقم زدن این جایگاه برای ایران نقش داشته‌است. با در نظر گرفتن نسبت درآمد سرانه به نمره فراشاخص توسعه باید گفت ایران در تبدیل کردن درآمد خود به توسعه کارامد عمل نکرده است. بررسی عملکرد ایران در ۱۲۶ زیرشاخص جهانی توسعه نشان می‌دهد بهبود جایگاه ایران در “تغییر مسیر” نهفته است که نیازمند بازبینی در استراتژی‌های سیاسی و اقتصادی است.