چند روز پیش یک مطلبی در باره اینکه کسینجر آینده جهان را چگونه می بیند نوشتم. عزیزانی بعد از مطالعه گفتند: چطور می شود آینده را تخمین زد؟

برای پاسخ این عزیزان مطلب زیر نوشته شده است.
اگر بخواهیم وارد علم آینده پژوهی بشویم. ابتدا باید با روش گلوله برفی حدس افراد مختلف را پیرامون این موضوع جمع آوری کرد. سپس با روش دلفی ، حدس هایی که محتمل تر است را پیدا کرد.
هرچند روش انجام این کار ساده بنظر می زسد، ولی با توجه به هزینه انجام آن، اینجانب فعلا از خیرش می گذریم.
ولی پیشنهاد می کنم مسئولین امر سعی در جمع آوری حدس افراد خبره کنند و آینده را با احتمال بالا تخمین بزنند.
پس مطلبی که در پایین می خوانید ، حدس شخصی می باشد. که از اعتبار علمی برخوردار نیست،

اینکه در آینده چه اتفاقی می افتد بستگی به مشیت الهی دارد. ولی می توان تخمین ها و احتمالاتی را ترسیم و خود را برای برخورد مناسب در آینده آماده کرد . برای اینکه بتوان آینده را با احتمال بالاتری تخمین زد. ابتدا چند حکایت از گذشته مرور می شود.
یک بار خبرچینی رفت نزد آقا محمد خان قاجار و گفت : یکی از سردارانت می خواهد فردا در حین سان دیدن ، شما را ترور کند. فردای آن روز، آقا محمد خان قاجار برنامه سان دیدن خود را لغو کرد و دستور داد آن سردار را دستگیر کنند. یک نفر قاضی بازجویی برای یافتن حقیقت از دو نفر یعنی سردار و آن خبرچین را شروع کرد.
در حین بازجویی ، آقا محمد خان قاجار و فتحعلیشاه که آن موقع ولیعهد بود. از پشت پرده به سخنان آن سه نفر گوش می دادند. اواخر بازجویی مشخص شد، آن خبرچین دروغ گفته است.‌
آقا محمدخان قاجار از فتحعلی شاه پرسید، با این قضیه چه کنیم؟
فتحعلی شاه گفت خبرچین را مجازات و آن سردار بی گناه هم باید آزاد شود.
آقا محمدخان قاجار گفت : نه ، هر سه نفر، یعنی، قاضی ،سردار و خبرچین باید کشته شوند.
فتحعلی شاه دلیلش را پرسید.
آقا محمدخان قاجار گفت: نباید کسی فکر کند، می شود شاه را کشت. مردم باید فکر کنند شاه هم مثل خدا ازلی و ابدی و شکست ناپذیر است.
حکایت دومی مربوط به قبل از جنگ جهانی اول است. قبل از جنگ جهانی اول همه فکر می کردند ، قدرتمند ترین ارتش متعلق به انگلستان است. انگلیس یعنی قدر قدرت ، قوی شوکت ، شکست ناپذیر و همه جهان باید از انگلستان فرمانبری کنند. همه جهان مستعمره انگلستان بود.
انگلستان برای گرفتن بوشهر به ایران لشکر کشی کرد. در این لشکر کشی انگلستان رئیس علی دلواری، همراه بیست تفنگچی روبرو آنها قرار گرفتند. رئیس علی دلواری صحنه جنگ را طوری طراحی کرد تا بتواند چهار فرمانده انگلیسی را بکشد. وقتی چهار فرمانده انگلیسی کشته شدند، کل لشگر انگلیس تسلیم رئیس علی دلواری شد. رئیس علی لشگریان را به دریا ریخت، لشگریان بعد از شنا کردن خود را به کشتی رساندند و هر کسی به مملکت خود رفت. آنها وقتی شکست خوردن انگلیسی ها را بیان می کردند. این نتیجه را تفهیم می کردند، که این ارتشی که همه جا را مستعمره کرده شکست پذیر است. چون یک نفر با بیست تفنگ چی ، توانسته لشکر سه هزار نفری را شکست دهد. وقتی این افکار پراکنده شد ، متعاقب آن جنگ جهانی اول به وقوع پیوست.
در جنگ جهانی اول کشور انگلستان ، انتقام سختی از ملت ایران گرفت، بطوریکه با یک قحطی مصنوعی ، حدود نه میلیون نفر از ایرانیان جان باختند.
حالا وضعیت فعلی را تحلیل می کنیم. تا پارسال آمریکایی ها جهان را یک دهکده در نظر می گرفتند و خودشان را کدخدای ده قلمداد می کردند.
اگر به فیلم های آمریکایی توجه کرده باشید، در این فیلم ها آمریکایی ها دیگر در کره زمین هیچ دشمنی نداشتند و معمولا با موجودات فضایی می جنگیدن. یعنی همه کره زمین را متعلق به خودشان می دانستند.
این قدرت بلامنازع را همه کشورها پذیرفته بودند . تا اینکه آمریکایی ها سردارسلیمانی را شهید کردند. و ایران هم پایگاه آمریکایی را با موشک زد. در اینجا آمریکایی ها نتوانستند از خود دفاع کنند. نه موشکی منحرف شد و نه موشکی در هوا منفجر شد. این یعنی شکست نظامی کدخدا.
ولی آمریکایی ها با تحریم های همه جانبه سعی کردند، کشور ایران را تسلیم کنند.
که این تلاشها هم اکنون ادامه دارد.
وقتی هیبت نظامی آمریکایی ها شکست، روسها سعی کرد با حمله به اوکراین، ضعف تاریخی خود را جبران کنند. چون شهر کیف پایتخت فعلی اوکراین در زمانهای قبل پایتخت روسیه بوده است. پس روسیه خودش را محق می داند تا کشور اوکراین را تصرف کند. لذا روسیه جنگ با اوکراین را آغاز کرد.هر چند روسیه توانسته قسمتی از اوکراین را تصرف کند ولی جنگ فرسایشی به سودش تمام نمی شود. در ضمن امیدی به حل و فصل این موضوع هم در کوتاه مدت وجود ندارد.
از طرف دیگر چین هم خواستار الحاق تایوان به کشور خودش است. جدیدٱ زبان چین در مقابل آمریکا تند شده است.
در غرب آسیا هم هرکسی سعی می کند ، یک جوری از این پشم کلاهی برای خود فراهم کند.
ترکیه هوس دولت عثمانی بزرگ را در سر می پروراند. و هر روز برای خودش نقشه ای چاپ می کند.
بازیگر دیگر اسرائیل است. این کشور برای بقای خود مجبور است، کشورهای پیرامونی خود را مطیع کند ، برای رسیدن به این هدف ، ایران را بعنوان مانع بزرگی قلمداد می کند که این کشور باید از جلوی پایش کنار برود.
لذا بین ایران و اسرائیل یک جنگ برای بقاء در جریان است. و هر طرف نابودی طرف مقابل را هدف گذاری کرده است.‌
موضوع بعدی جنگ ایران و کشورهای حوزه خلیج فارس است. در طول تحریم ایران ، کشورهای حوزه خلیج فارس ، سهمیه نفت ایران را جبران می کردند. حالا که آمریکا نمی تواند از اینها حمایت کند، در نتیجه باید سهمیه شش میلیونی صادرات نفت ایران را واگذار کنند. قبل از انقلاب سهمیه صادرات نفت ایران شش میلیون بشکه و عربستان هشت میلیون بشکه بوده است. ولی الان صادرات نفت ایران یک میلیون بشکه عربستان دوازده میلیون بشکه شده است. یعنی عربستان به تنهایی چهار میلیون بشکه نفت از سهمیه ایران را گرفته است. یک میلیون بشکه هم سایر کشورهای حوزه خلیج فارس ، سهمیه فروش نفت ایران را تصرف کرده اند. که این سهمیه را باید آزاد کنند.‌
باز پس گیری سهمیه نفت ایران از کشورهای عربی در کوتاه مدت ضرر و زیان آنها می شود. این کشورها برای حفظ منافع خود با اسرائیل هم پیمان شده اند.
پس جهان امروز وضعیتی دارد که در یک طرف آمریکا قرار دارد، این کشور می خواهد هژمونی خود را بر همه کشورها تحمیل کند. در مقابل سه کشور ، ایران ، چین و روسیه در مقابلش ایستاده‌اند.
آمریکایی‌ها برای گسترش هژمونی خود، تجزیه این سه کشور را هدف گذاری کرده اند. و در مقابل این سه کشور نابودی هژمونی آمریکا را هدف‌گذاری کرده اند.
در نتیجه احتمال وقوع جنگ بسیار محتمل است.
اگر در این سه ماه تابستان، مذاکراتی انجام می گیرد و کشورها یک جوری با هم کنار بیایند. ممکن است به نوعی از وقوع جنگ جلوگیری شود. در غیر اینصورت وقوع یک جنگ در پاییز دور از انتظار نیست.
اگر دولت رئیسی یک وزیر خارجه خوبی داشته باشد، می تواند با یکسری سیاست های فعال از جنگ جلو گیری کند. ولی سیاستهای اعمالی وزیر خارجه فعلی و معاونش طوری نیست که بتواند از وقوع جنگ جلوگیری کند. هر چند دولتمردان رئیسی معمولا گوش ناشنوایی دارند. و به حرف هیچکس گوش نمی دهند.
ولی همین وزیر هم با استخدام تعدادی مشاور و معاون خبره می تواند از وقوع جنگ جلو گیری کند.

  • نویسنده : نوشته احمد قربانی